کودکانه های این روزهای تو...
دحتر شیرینم
اکه خواستی بدونی چندتا دوستت دارم
دستت رو بذار رو نبضت
اون وقت میبینی که
دوست داشتنم تمومی نداره
این روزها روزهای خوبیه.روزهایی که تو جلوی چشمهای من داری رشد میکنی وهر روزتوانایی های جدیدی از خودت رو به من نشون میدی
من هم با دیدن شیرین کاریهای تو روزی هزار بار تورو غرق بوسه میکنم
دیگه کم کم داری بهم نشون میدی که پاهات قوی شدن وداره لحظه زیبای قدم برداشتنت نزدیک میشه.
(این جملات رو دارم با گریه مینویسم)
داری بهم نشون میدی که زبون شیرینت هم حالا داره هر کلمه ای رو که میشنوی تکرار میکنه
کیه،چیه،سدایش،دایی،بابا،دد،ماما،بده و....
دست زدن هات،سر سری کردنت،بشکن زدنت،وخلاصه همه چیز دارن میگن که تو داری بزرگ میشی
خالا دیگه تلفن خونه که زنگ بزنه ،گوشی رو برمیداری ومیگی کیه
این روزها وقتی خوابت بیاد میری سر جات میخوابی،صبح هم خودت بیدار میشی وبا یه لبخند به دنیا سلام میدی
منم میام میبوسم موهات رو شونه میکنم وبهت میگم صبح قشنگت بخیر عسلم
این روزا یکی از اسباب بازی های تو لپ تابه.ماکه جرات نداریم در حضور تو بهش دست بزنیم.چون شروع میکنی به جیغ زدن
این روزها دیگه دوست داری خودت غذات روبخوری،البته من چون رو تعدادقاشق های غذات خیلی حساس هستم فقط اجازه خوردن ماست رو خودت داری عزیزم
این روزها عاشق بازی تو حمام هستی.من هم چون هوا خوبه بهت اجازه میدم تا حسابی تو حمام بازی کنی..
همیشه با هم سر لباس پوشیدن دعوا داریم که مثل همیشه من کوتاه میام چون زورم به تو نمیرسه
خدایا
این مادرانه های من واین کودکانه های دخترم امانت توست
من را در حفظ این امانت لحظه ای تنها نگذار