مروارید های سوم وچهارم نهال جون
دختر م،عمرم ،نفسم ،عشقم
چشمانت را برای زندگی میخواهم
اسمت را برای دلخوشی میخوانم
صدایت را برای شادابی میشنوم
دستت را برای نوازش میخواهم
پایت را برای همراهی میخواهم
خیالت را برای پرواز میخواهم
نهال جونم ،این روزها مامان خیلی نگرانت شده بود
تا اینکه علت سوختن پاهات وجیغ کشیدنهای شب تا صبحت توی خواب
خبر از رویش دو تا مروارید دادن
الهی مامان فدات بشه.وقتی دست به لثه های بالات کشیدم و دندون هات رو لمس کردم ،خیلی دلم برات سوخت.اخه گاهی میرفتی یه گوشه وشروع میکردی به خاروندن لثه هات ومن بی تفاوت سرم به کار خودم گرم بود
مامان قربون اینهمه صبوریت بشه.خیلی دلم میخواد هر چی زودتر این دو تامروارید هم بزرگ بشن ،ببینم چه شکلی میشی
لوبیای مامان از خدا میخوام تو تمام مراحل تکاملت بهت کمک کنه .این روزهای سخت هم میگذره.
عزیزم بابت یه چیزی هم بایت منو ببخشی و اون اینکه دیگه کمتر اجازه خوردن پستونک رو داری چون میترسم دندونهات کج بشنگاهی خیلی از دستم عصبانی میشی ولی قربونت برم تحمل کن
در عوض برات یه اسباب بازی جدید گرفتم که حسابی باهاش مشغول شدی .
با این مکعب های پارچه ای فشار دادن رو هم یاد گرفتی ودست هات هم خیلی قوی شدن
نخودچی مامان
خیلی دوستت دارم به اندازه تمام دنیا
چون هیچوقت تموم نمیشه