سفر به زادگاه(قمصر کاشان)
سفر به زادگاه(قمصر کاشان) 
دخترم،عمرم
سرت را تکیه به دیوار نده
به غیرت
شانه هایم بر می خورد
سلام قندون مامان
مثل همیشه شاد وسرحال بودن تو ارزوی منه.
برای رسیدن به این آرزو هم دلم میخواد بجای تو گریه کنم
بجای تو غصه بخورم
بجای تو دندون در بیارم
شب تا صبح تمام بهونه هات رو بشمارم تا تو فقط بخندی و با این کارت تمام دنیا رو تو دست های من بذاری
عشق پاکم ،نهالم
وقتی از شرایط زندگی در تهران،از دود از ترافیک از تنهایی از یکنواختی از رکود خسته میشم فورا شروع میکنم به بستن ساک وراهی زادگاهمون ،کاشان میشیم 
هرچند این سفر هم مثل تمام سفر های دیگه باعث فراموشی نمیشه.این شهر یه زمانی برام هیچ جذابیتی نداشت ولی حالا حتی برای سنگفرشهایش هم دلتنگم.
خدارو شکر که تو هستی واین دلتنگی ها رو با تو تقسیم میکنم
خدارو شکر تو هستی وبا شیرین کاریهات همه چی یادم میره
واحساس خوشبخترین آدم دتیا بهم دست میده 
حالا با وجود تو در سفر به این شهر نه تنها به من بلکه به بابا عباس ومامان شه شه(شهناز)هم خیلی خیلی خوش میگذره.
تعطیلات نیمه خرداد رو که حسابی با هم صفا کردیم.تو اون یک هفته ای که کاشان بودیم در یکی از روزهاش با بابا عباس رفتیم قمصر .تو عاشق پارک وبازی هستی.بچه که میبینی از خود بیخود میشی.الهی فدات شم که اینقدر زود بزرگ شدی وفهمیدی که آدم فقط باید شاد باشه وتفریح کنه.
تو پارک به زحمت مینشوندیمت.چون فقط میخواستی بری و به تمام کسایی که اطرافمون نشسته بودن سر زدی.این رو هم بگم که شما چهار دست وپا نمیری.در حالی که نشستی خودت رو روی زمین میکشونی.با مزه هست نه؟
بابا عباس عاشق چایی دادن به تو هست
من نمیدونم بابا عباس این همه انرژی رو از کجا میاره.تمام مدت مشغول سرگرم کردنت بود وباهات بازی میکرد
بابا عباس نهال ازت تشکر میکنه ومیگه تو بهترین بابا بزرگ دنیااااااااااااااااااایی
بالاخره ترست از سورسوره هم ریخت.
این هم نهال با مامان شه شه مهربونش که وقتی میریم کاشان خیلی برامون زخمت میکشه
مامانی جونم انشااله همیشه سالم باشی وعمر باعزت داشته باشی
خیلی دوستت دارم
بابا عباس ومامان شه شه مهربون از اینکه این همه شادی رو یه من هدیه میدید ممنونم
