نهال جونم بیست ماهه شد

اگر خداوند دختر را نمی افرید

تمام عروسکهای دنیا یتیم میماندند

اگر خداوند دختر را نمی آفرید

تمام گلهای دنیا بی نام می ماندند

سلام نهالم ،تاج سرم

اینروزهای برای دیدن زندگی به تو نگاه میکنم ،برای دیدن سلامتی و خوشبختی تو را جستجو میکنم

برای دیدن خدا ،خودم و تمام آرزوهایم چهره ماه تو را نقاشی میکنم

نفس مامان 20 ماهگیت مبارک

عزیزم بالاخره به بیست ماهگی هم رسیدی .نمیدونم چرا حس خوبی به این ماه داشتم .شاید به این خاطر که دیگه داری به دو سالگی نزدیک میشی و این یعنی یه خانم به تمام معنی شدی .

این ماه خدا رو شکر همه چیز خوب بود .این که میگم همه چیز یعنی تو خوب بود ی.آخه میدونی که تو دیگه شدی همه چیز زندگی ما.اگه تو شاد باشی و سر حال خونه ما دیگه میشه خود بهشت.

حالا بریم سراغ یه شرحی از این روزهای زندگی تو

تغذیه بیست ماهگی:

همچنان برای صبحانه تخم مرغ میخوری که دوست داری حنما با یه نوشیدنی مثل شیر موز یا شیر عسل

باشه  گاهی هم بهت لقمه پنیرو کره میدم با چایی شیرین.ناهار وشامت هم پلو با آب گوشت یا مرغه که

جدیدا دوست داری خودت با قاشق بخوری.البته هنوز هم باید ماست باشه .ماکارونی ،نودل کوکو سیب زمینی

کتلت ،قرمه سبزی و مرغ رو خیلی دوست داری.از میوه ها نارنگی و پرتقال رو ازش نمیگذری .البته من برات

پرک میکنم .شما هم تو دهنت میذاری و آبش رو میگیری و تفالش رو میدی بیرون.با سیب و خیار هم همین کارو

میکنی.بهمین خاطر بهت آب سیب یا هویج میدم.عاشق شکلاتهای نارگیلی و خرمایی هستی .هندونه هم خوب

میخوری.دوست داری یه لیوان آب بهت بدم تو خونه دور بزنی و بخوری و گاهی هم رو زمین بریزی.کلا هر وقت

کسی رو در حال خوردن ببینی جلوش می ایستی تا کمی هم تست نکنی بیخیال نمیشی.همچنان تا صبح

چند مرتبه شیر پاستوریزه میخوری و یه بار هم تو خواب بعدازظهرت.

وضعیت خواب بیست ماهگی:

صبح ها حدود 9_9:30 از خواب بیدار میشی.یه خواب یعد هز ظهر دو الی سه ساعته هم داری و شبها هم

حدود 12:30 تا یک میخوابی.این خواب شبت برای خودش داستانی داره.چون تا صبح مثل ساعت دور خودت

میچرخی و اصلا نمیتونم پیشت بخوابم.به همین خاطر تا تشک تو رو رو زمین انداختم و خودم هم رو تخت

تو میخوابم. دوست داری وقتی داری میخوابی کنارت بخوابم و اونقدر دستت رو تو چشم و ابرو و صورت من فرو

میکنی تا خوابت ببره.گاهی هم دستت رو رو صورتم میذاری.وقتی هم ازخواب بیدار میشی شروع میکنی به

مامان مامان گفتن.

وضعیت حرف زدن در بیست ماهگی:

کلمه هایی که تو ذهنت داری و بلدی خیلی بیشتر از کلمه هایی هست که به زبون میاری.تقریبا همه چیز رو

بلدی. یه بار بهت گفتم بورو کیف آرایشم رو بیار و بهم لاک بده .من فقط یه بار که تو خواب بودی برات لاک زده بودم

اما از اسم هایی که تا حالا یاد گدفتی:

سا(سلام)،الو آش دوغ برف ماه چشم گوش مو دست پا گل آب آبا(آوا دختر واحد روبرو که خیلی باهم دوست

شدید) دا(داوود) آتی(زندایی عطیه) توپ ایشین(بنشین) ایناش(اینهاش) رفت مامان و بابا ..

هر کلمه ای رو که بهت میگم سریع تکرار میکنی.به بارون میگی آب ولی برف رو میگی.

بازیهای بیست ماهگی:

چون اسباب بازی های ریزت رو جمع کردم بیشتر میری سراغ عروسکها گاهی بهشون آب و غذا میدی گاهی

خوابشون میکنی .البته به کشیدن نقاشی و بازی با مداد رنگی هم خیلی علاقه داری. گاهی وقتها هم میری

تو آشپز خونه کشوی دستمال ها رو باز میکنی و همه رو. میبری تو اتاقت و شروع میکنی به چیدن و تا

کردنشون..(دیونه این کاراتم عسلکم).

کادوی بیست ماهگی:

بابا داوود وقتی میدید که گوشی های موبایل من و خودش از دست تو در امان نیستن برات یه تبلت خرید

هر چند خیلی خوشت اومده بود ولی گوشی موبایل برات چیز دیگه ای هست.مخصوصا وقتی خودت از بین

تمام ایکونها میری تو قسمت گالری بعد از بین چندتا فولدر ویدئو رو انتخاب میکنی و آهنگ مورد علاقت رو

میاری و شروع میکنی به رقصیدن

یکی از کارهایی که دوست داری اینکه تمام عروسکهای گهواره نوزادیت رو بریزی بیرون بعد توش بخوابی و به

من بگی تابت بدم.

خدا نکنه چیزی به دستت بچسبه بخصوص مو اینقدر بدت میاد که نگو .میای بهم میگی مو مو .

اینقدر از این کار سرخوش میشی که دلم نمیاد همراهیت نکنم.پا میکوبی .آواز میخونی

اینهم علاقه خاص تو به گوشی و ورق زدن صفحاتش با انگشتات

یه چیز جدیدی هم که کشف کردی اینه که دستات رو دو طرف گوشی یگیری و روی صفحه نذاری چون صفحه لمسیه و قطع میشه(بخخخخخخخخخخخخخخخورمت)

اینهم یه گزارش تصوری از یه روز کاری در شرکت بابا داوود در نقش منشی مدیر عامل

اینهم یه گزارش تصوری دیگه از کمک هایی که تو خونه به من میکنی(قربون کار کردنت)

اینهم از کارهایی که در روز چند بار انجام میدی .مرتب کردن کوسنها (البته از نظر خودت)

وقتی هم بهت میگم نهال داری چکار میکنی یه قیافه حق به جانب به خودت میگیری .مثل این...

اینهم از آب و غذا دادنت به عروسکهات

من اگه یه روزی این اتگشت هات رو خوردم نگی چرررررررررررررررا؟آخه عاشقتم

نهالم با آرزوی تمام بیست های دنیا برای تو