نهالنهال، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

دنیای شیرین نهال

سفر به زادگاه(قمصر کاشان)

دخترم،عمرم سرت را تکیه به دیوار نده به غیرت شانه هایم بر می خورد          سلام قندون مامان مثل همیشه شاد وسرحال بودن تو ارزوی منه. برای رسیدن به این آرزو هم دلم میخواد بجای تو گریه کنم بجای تو غصه بخورم بجای تو دندون در بیارم  شب تا صبح تمام بهونه هات رو بشمارم تا تو فقط بخندی و با این کارت تمام دنیا رو تو دست های من بذاری عشق پاکم ،نهالم وقتی از شرایط زندگی در تهران،از دود از ترافیک از تنهایی از یکنواختی از رکود خسته میشم فورا شروع میکنم به بستن ساک وراهی زادگاهمون ، کاشان میشیم هرچند این سفر هم مثل تم...
25 خرداد 1393

مروارید های سوم وچهارم نهال جون

دختر م،عمرم ،نفسم ،عشقم چشمانت را برای زندگی میخواهم اسمت را برای دلخوشی میخوانم صدایت را برای شادابی میشنوم دستت را برای نوازش میخواهم پایت را برای همراهی میخواهم خیالت را برای پرواز میخواهم   نهال جونم ،این روزها مامان خیلی نگرانت شده بود تا اینکه علت سوختن پاهات وجیغ کشیدنهای شب تا صبحت توی خواب خبر از رویش دو تا مروارید دادن         الهی مامان فدات بشه.وقتی دست به لثه های بالات کشیدم و دندون هات رو لمس کردم ،خیلی دلم برات سوخت.اخه گاهی میرفتی یه گوشه وشروع میکردی به خاروندن لثه هات ومن بی تفاوت سرم به کار خ...
20 خرداد 1393

کودکانه های این روزهای تو...

دحتر شیرینم اکه خواستی بدونی چندتا دوستت دارم دستت رو بذار رو نبضت اون وقت میبینی که دوست داشتنم تمومی نداره این روزها روزهای خوبیه.روزهایی که تو جلوی چشمهای من داری رشد میکنی وهر روزتوانایی های جدیدی از خودت رو به من نشون میدی من هم با دیدن شیرین کاریهای تو روزی هزار بار تورو غرق بوسه میکنم دیگه کم کم داری بهم نشون میدی که پاهات قوی شدن وداره لحظه زیبای قدم برداشتنت نزدیک میشه. (این جملات رو دارم با گریه مینویسم ) داری بهم نشون میدی که زبون شیرینت هم حالا داره هر کلمه ای رو که میشنوی تکرار میکنه کیه،چیه،سدایش،دایی،بابا،دد،ماما،بده و.... دست زدن هات،سر سری کردنت...
12 خرداد 1393

تولد یک سالگی

موشی مامان روز موعود فرا رسید   عزیزم تولد تو با تم کیتی در روز اول خرداد چون اخر هفته بود برگزار شد.هر چند خیلی ازم انرژی گرفت ولی   ارزشش رو داشت.محشری به پا شده بود.البته از کاشان بابا علی ومامانی اعظم وعمو مهدی هم اومدن   وخیلی بهمون کمک کردن.دستشون درد نکنه .انشااله تو سفر مکه وعروسی عمو مهدی براشون جبران میکنیم   جای عمه لیلا ومحمد جونم خیلی خالی بود{عمه اخه چرا نیمدی}   نهال جونم   تولد تو                   تولد دوباره من بود ...
7 خرداد 1393

اتاق یه فرشته

سلام فرشته کوچولو نهال جونم وقتی تو رو به عنوان یه فرشته خطاب میکنم ،اینقدر احساس سبکی خوبی بهم دست میده که از وصفش عاجزم.درست مثل این میمونه که تو آسمون در حال پروازم. خدارو شکر میکنم  من رو لایق این دونست که منم تو خونم یه فرشته داشته باشم تا خدا رو از نزدیک لمس کنم باهاش دردودل کنم.باهاش بخندم وگاهی هم گریه کنم. عزیزدلم من برات تو خونم یه حریم خصوصی درست کردم .یه اتاق که لایق یه فرشته پاکی مثل تو باشه از خدا میخوام همیشه شاهد رشد وبالندگی تو باشم.همیشه سالم وسرحال باشی دختر نازنینم                ...
7 خرداد 1393

میوه خوردن نهال

عزیز دوردونه مامان   سلام.الان که دارم این پست رو مینویسم پایین پای من نشستی وداری با اون دستهای کوچولوت سررسید من رو   ورق میزنی وخیلی اروم یه چیزهایی رو که من نمیفهمم زمزمه میکنی .فکر کنم داری میخونی.   فدات شم که از الان داری خوندن رو شروع میکنی.من هم به خاطر این علاقه ات هر شب برات کتاب میخونم                                                     &...
4 خرداد 1393