نهالنهال، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

دنیای شیرین نهال

یک سال و 268 روز با دخترم

سلام طلا خانوم میدونی تا الان 15192 ساعت و 911530 دقیقه و 54961200 ثانیه رو باهم گذروندیم تا رسیدیم به 21 ماهگی تو اما بعد از گذشت این 90 هفته حالا تو شدی یه خانوم بلا و خوشگل و نازنازی و خلاصه نفس من وبابا داوود عزیزم گذاشتن این پست یه کم طولانی شد چون درگیر خونه تکونی هستم والبته شما هم در طول روز اصلا به من اجازه دست زدن به لپ تاب رو نمیدی .حالا بریم برات یه گزارش بدم از پیشرفتات جیگر مامان عاشق نقاشی کردن هستی از شکل های نقاشی هم کوه ابر ستاره ماه گل دریا و ماهی رو بلدی .من میکشم تو اسمش رو میگی دوست داری دستت رو روی کاغذ بذاری و بگی دست و منم دورش رو بکشم چندتا از بازیهای موبایل رو هم یاد گرفتی .عکس و فیلم هم که ...
13 اسفند 1393

ولنتاین مبارک

نهال زیبای زندگی ام روز عشق را به تو میتوان تبریک گفت... تو که عشقت آسمانیست... و ثمره عشقت آرامش است... تو که رنگ وبوی عشقت فرق میکند... تو که عشقت خالص و ناب است... سلام مامان جون.چه حال و احوال؟ مامانی قوربونت بره که شدی عسل زندگی ما .اگه یه روز نباشی من و بابا داوود مردیم.حتی بابا داوود اجازه نمیده که برا تعطیلات عید بدون تو بریم مسافرت. البته من بیشتر مراعات حال تو رو میکنم میخوام خسته و کلافه نشی. نفس مامان امروز ولنتاین بود .روز عاشق ها.روز دوستی های با ارزش. از وقتی پا به زندگی سرد و ساکت من گذاشتی ،شدی برام یه دوست طلایی ،یه عشق پاک خدایی به خاطر بودنت دوس...
26 بهمن 1393

عکس های آتلیه نهال جون(سری سوم)

سلام عروسکم دوباره طبق برنامه پارسال برای تقویم های بابا داوود باید یه سری عکس خوشگل ازت میگرفتیم.آخرین باری که آتلیه برده بودمت یک ساله بودی.والان یه پرنسس بیست ماهه.این دفعه رفتیم آتلیه بهبود که تقریبا نزدیک خونه بود .بین پل گیشا و شهر آرا.93/10/27 ساعت شش عصر من و تو ویه ساک لباس و البته استرس من و بازیگوشیهای تو اما از بخت خوب یه عمو افروز مهربون و بسیار صبور عکاس شما بود.کارمون حدود یک ساعت طول کشید که لحظه های آخر حسابی کلافه و بی حوصله شده بودی.البته صد در صد حق با تو بود عزیزم. دیروز برای انتخاب عکس ها رفتم و از بین کلی عکس خوشگل 12 تا رو برای تقویم سال 94 انتخاب کردم. اینهم نتیجه کار ...
9 بهمن 1393

نهال جونم بیست ماهه شد

اگر خداوند دختر را نمی افرید تمام عروسکهای دنیا یتیم میماندند اگر خداوند دختر را نمی آفرید تمام گلهای دنیا بی نام می ماندند   سلام نهالم ،تاج سرم اینروزهای برای دیدن زندگی به تو نگاه میکنم ،برای دیدن سلامتی و خوشبختی تو را جستجو میکنم برای دیدن خدا ،خودم و تمام آرزوهایم چهره ماه تو را نقاشی میکنم نفس مامان 20 ماهگیت مبارک   عزیزم بالاخره به بیست ماهگی هم رسیدی .نمیدونم چرا حس خوبی به این ماه داشتم .شاید به این خاطر که دیگه داری به دو سالگی نزدیک میشی و این یعنی یه خانم به تمام معنی شدی . این ماه خدا رو شکر همه چیز خوب بود .این که میگم همه چیز یعنی تو ...
8 بهمن 1393

روزانه های نوزده ماهگی نهالم

  سلام به روی ماه دختری سلام به تک گل خونه سلام به خانوم خانومای ما نهال جونم این پستت حال و هوای کریسمس هم داره چون سال نو میلادی (2015)آغاز شده. اما برات بگم از احدالات این روزهای شما: احساس میکنم خانوم تر شدی و از شیطنت های ماه قبلت خبری نیست.بهتره بگم آروم ترشدی خودم فکر میکنم به خاطر در اومدن دندونات و تموم شدن درد لثه هات باشه .الهی برات بمیرم .سه تا از جهار تا دندون نیش زده اومدن بیرون(دوتا پایین ویکی بالا)ولی یکی دیگه هنوز تو لثه مونده.اشتهات بهتر شده و خوابت هم آرومتر.خدا کنه تا دو سالگی دیگه چیزی بیرون نیاد.چون حوصله بد خلق شدن و بی اشتهاشدنت رو ندارم مادر!! چی بگم از نماز خون...
14 دی 1393

نوزده ماه عاشقی با دخترم

دنیایت را با دنیایم عوض میکنی؟ فقط برای چند ساعت... میخواهم بدانم تو که همه دنیای منی،من در دنیایت چگونه ام؟؟ نمیدانم،تو را به اندازه نفسم دوست دارم،یا نفسم را به اندازه تو!؟ نمیدانم،چون تو را دوست دارم نفس میکشم،یا نفس میکشم که تو را دوست داشته باشم!؟ زندگی من تکرار دوست داشتن توست،یا تکرار دوست داشتن تو زندگی من است!؟ تنها میدانم که دوست داشتنت... لحظه،لحظه،لحظه ی زندگی من را میسازد و عشقت، ذره ذره ی وجودم را...!   تمام لحظه هایم با تو شگفت انگیز است چه آن زمان که در آغوشت میگیرم و بوی لوسیون بدنت با عطر موهایت در هم آمیخته میشود و پر میکند ...
6 دی 1393

بازی در خانه کودک

تمام سهم من از این دنیا دخترکی است.... به بزرگی تمام عشقها و زیباییهای دنیا...   سلام جیگر گوشه مامان دختر نازنازی من داره روز به روز بزرگتر و شیرین تر میشه.داره با اون زبون تازه باز شدش  و مامان مامان گفتنش هر لحظه وجود داشتن من رو بهم یاداوری میکنه و اینکه من دیگه شدم یه مامان واقعی که تا آخرین لحظه عمرم حداقل برای یه نفر وجود دارم. اگه بدونی این روزها چه حال خوبی دارم .چون خدا رو شکر تو روبه راه هستی و به قول معروف همه چیز آرومه.....نهال جونم،یه مدتی بود تو این فکر بودم که چه برنامه ای رو جایگزین پارک رفتنت بکنم .چون هوا هم سرد شده و هم زود تاریک میشه و نم...
18 آذر 1393